سرشاخ
/saršāx/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. (زیستشناسی) نوک شاخۀ درخت.
۲. (زیستشناسی) شاخۀ باریک و نازک درخت.
۳. حالت دو قوچ جنگی که شاخ در شاخ یکدیگر بگذارند.
۴. (ورزش) در کشتی، گلاویزی و زورآزمایی دو کشتیگیر با هم.
〈 سرشاخ شدن: [مجاز] (ورزش) در کشتی، گلاویز شدن دو کشتیگیر در آغاز کشتی؛ زورآزمایی دو کشتیگیر با هم بیآنکه یکدیگر را زمین بزنند.
۲. (زیستشناسی) شاخۀ باریک و نازک درخت.
۳. حالت دو قوچ جنگی که شاخ در شاخ یکدیگر بگذارند.
۴. (ورزش) در کشتی، گلاویزی و زورآزمایی دو کشتیگیر با هم.
〈 سرشاخ شدن: [مجاز] (ورزش) در کشتی، گلاویز شدن دو کشتیگیر در آغاز کشتی؛ زورآزمایی دو کشتیگیر با هم بیآنکه یکدیگر را زمین بزنند.