26 فرهنگ

ترجمه مقاله

سربه دار

/sarbedār/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. کسی که آماده است سرش بر دار رود.
۲. شخص ماجراجو و پرخاشخر که دل بر کشته شدن بدهد و بر ضد حکومت وقت قیام کند.
۳. سربربادرفته؛ برسرِداررفته.