ستنبه
/setambe/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. تنومند؛ قویهیکل؛ درشت؛ ستبر.
۲. زشت و بدهیکل: ◻︎ بگردیدی کاو پی سگ میرود / سخرۀ دیو ستنبه میشود (مولوی: ۵۷۵).
۳. دیو.
۲. زشت و بدهیکل: ◻︎ بگردیدی کاو پی سگ میرود / سخرۀ دیو ستنبه میشود (مولوی: ۵۷۵).
۳. دیو.