26 فرهنگ

زیبیدن

/zibidan/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. شایسته بودن؛ سزاوار بودن: ◻︎ گر سیستان بنازد بر شهرها عجب نیست / زیرا که سیستان را زیبد به ‌خواجه مفخر (فرخی: ۱۸۷).
۲. خوبی و آراستگی داشتن؛ برازیدن.
۳. شایسته و برازنده بودن چیزی برای چیز دیگر مثل لباس به‌تن انسان.