زن بارگی

/zanbāregi/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

زن‌دوستی؛ زن‌بازی: ◻︎ جوانان بیشتر زن‌باره باشند / در آن زن‌بارگی پرچاره باشند (فخرالدین‌اسعد: ۵۵).