زردگوش /zardguš/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. منافق و مفسد: ◻︎ زردگوشان به گوشهها مردند / سر به آب سیه فرو بردند (نظامی۴: ۶۰۲).۲. بیکاره.۳. ترسناک.۴. پشیمان.