زبان بند
/zabānband/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
نوعی عزائم و افسون که زبان کسی را میبندند تا چیزی نگوید و مخالفت نکند.
〈 زبانبند خرد: [قدیمی، مجاز] شراب؛ می؛ باده: ◻︎ ساقی به میان آر زبانبند خرد را / کاین هرزهدرا صحبت ماقال برآورد (صائب: ۵۷۶).
〈 زبانبند خرد: [قدیمی، مجاز] شراب؛ می؛ باده: ◻︎ ساقی به میان آر زبانبند خرد را / کاین هرزهدرا صحبت ماقال برآورد (صائب: ۵۷۶).