26 فرهنگ

زاو

/zāv/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. قوی؛ نیرومند؛ توانا.
۲. زبردست؛ استاد: ◻︎ اشک می‌راند او که ای هندوی زاو / شیر را کردی اسیر دمّ گاو (مولوی: ۱۰۲۸).
۳. (اسم) ‹زو› شکاف؛ رخنه؛ درۀ کوه: ◻︎ وز آنجا کشیدن سوی زاو کوه / برآن کوه البرز بردن گروه (فردوسی۴: ۲۴۵).