26 فرهنگ

روبه راه

/ruberāh/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. منظم و مرتب؛ درست.
۲. آماده برای کار؛ آماده؛ مهیا.
⟨ روبه‌راه شدن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز]
۱. آمادۀ سفر شدن.
۲. آمادۀ کار شدن.
۳. راست آمدن کار؛ سروسامان یافتن کار.
⟨ روبه‌راه کردن: (مصدر متعدی) [عامیانه، مجاز]
۱. آماده کردن.
۲. درست کردن و سر‌وسامان دادن به کاری یا چیزی.