26 فرهنگ

رنجیدن

/ranjidan/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

آزرده شدن؛ دل‌تنگ شدن؛ ملول شدن: ◻︎ بیهوده مرنج چون توان آسودن / می‌باش چنان‌که می‌توانی بودن (سنائی: لغت‌نامه: رنجیدن).