26 فرهنگ

ترجمه مقاله

دیدبان

/didbān/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

نگاهبان، سرباز یا قراول که بالای بلندی بایستد و هرچه از دور ببیند خبر بدهد؛ دیده‌دار؛ دیده‌ور.
⟨ دیده‌بان فلک: [قدیمی، مجاز] زحل.