26 فرهنگ

دژبرو

/dožboru/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. بداخم؛ گره‌بر‌ابرو‌زده؛ ترش‌رو؛ بدخو؛ بدخلق.
۲. خشمگین: ◻︎ یکی دژبرویی‌ست پرخاشخر / کزاو هست شیر ژیان را حذر (ابوشکور: شاعران بی‌دیوان: ۱۰۱).