دمیدن
/damidan/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. وزیدن باد.
۲. (مصدر متعدی) پف کردن و باد کردن در چیزی.
۳. روییدن و سر از خاک درآوردن گیاه.
۴. طلوع کردن؛ سرزدن آفتاب.
۵. پدیدار گشتن.
۶. خروشیدن.
۷. خود را پرباد کردن.
۲. (مصدر متعدی) پف کردن و باد کردن در چیزی.
۳. روییدن و سر از خاک درآوردن گیاه.
۴. طلوع کردن؛ سرزدن آفتاب.
۵. پدیدار گشتن.
۶. خروشیدن.
۷. خود را پرباد کردن.