دستبند
/dastband/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. حلقه و زنجیری از طلا یا نقره یا چیز دیگر که زنان به مچ دست خود میبندند؛ دستبرنجن؛ النگو؛ دستیاره؛ دستینه.
۲. دو حلقۀ فلزی متصل به هم که با آن هر دو دست شخص تبهکار را بههم میبندند.
۳. [قدیمی] نوعی رقص که چند تن دستبهدست یکدیگر میدهند و با هم میرقصند: ◻︎ به هر برزن آوای خنیاگران / به هر گوشهای دستبند سران (اسدی: ۲۱۷).
۲. دو حلقۀ فلزی متصل به هم که با آن هر دو دست شخص تبهکار را بههم میبندند.
۳. [قدیمی] نوعی رقص که چند تن دستبهدست یکدیگر میدهند و با هم میرقصند: ◻︎ به هر برزن آوای خنیاگران / به هر گوشهای دستبند سران (اسدی: ۲۱۷).