26 فرهنگ

درجا

/darjā/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. به‌جا؛ به‌جای خود.
۲. (اسم مصدر) (نظامی) فرمانی که در نظام به صفی از سربازان داده می‌شود تا در جایی که ایستاده‌اند پا به زمین بزنند.
⟨ درجا زدن: (مصدر لازم)
۱. (نظامی) پا بر زمین زدن بدون پیش رفتن.
۲. [عامیانه، مجاز] در یک حال یا در یک مقام باقی ماندن و پیشرفت نکردن.