26 فرهنگ

خلنده

/xalande/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

آنچه در چیزی می‌خلد و فرومی‌رود؛ فرورونده: ◻︎ بُوَد بر دل ز مژگان خلنده / گهی تیر و گهی ناوک‌زننده (لبیبی: شاعران بی‌دیوان: ۴۸۹).