26 فرهنگ

خشته

/xešte/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

مفلس؛ بینوا؛ بی‌چیز؛ تهیدست: ◻︎ معذور کن ای شیخ که گستاخی کردم / زیرا که غریبم من و مجر‌و‌حم و خشته (ابوالعباس ربنجنی: شاعران بی‌دیوان: ۱۳۶).