خاکدان
/xākdān/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. جای ریختن خاک یا خاکروبه: ◻︎ بیفتد همه رسم جشن سده / شود خاکدان جمله آتشکده (فردوسی۲: ۲۴۸۹)، ◻︎ چو در خاکدانِ لحد خفت مرد / قیامت بیفشاند از موی گرد (سعدی۱: ۱۸۹).
۲. [مجاز] دنیا: ◻︎ همه زاین خاکدان اندرگذشتند / بُدَند از خاک، باز آن خاک گشتند (ناصرخسرو: لغتنامه: خاکدان)، ◻︎ خانهٴ خاکدان دو در دارد / تا یکی را بَرَد یکی آرد (نظامی۴: ۷۳۴).
۲. [مجاز] دنیا: ◻︎ همه زاین خاکدان اندرگذشتند / بُدَند از خاک، باز آن خاک گشتند (ناصرخسرو: لغتنامه: خاکدان)، ◻︎ خانهٴ خاکدان دو در دارد / تا یکی را بَرَد یکی آرد (نظامی۴: ۷۳۴).