حلاجی
/hallāji/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. شغل و عمل حلاج؛ جدا کردن پنبه از پنبهدانه.
۲. [مجاز] = 〈حلاجی کردن
〈حلاجی کردن: (مصدر متعدی) [مجاز] در امری یا مطلبی دقت و بررسی کردن و درست و نادرست را از هم جدا کردن.
۲. [مجاز] = 〈حلاجی کردن
〈حلاجی کردن: (مصدر متعدی) [مجاز] در امری یا مطلبی دقت و بررسی کردن و درست و نادرست را از هم جدا کردن.