جیستن/jistan/فرهنگ فارسی عمید / قربانزادهجستن؛ برجستن: ◻︎ چون بدیدم روی خوبت درزَمان برجیستم / گرم در کار آمدم موقوفِ مطرب نیستم (مولوی: لغتنامه: جیستن).