جان گداز/jāngodāz/فرهنگ فارسی عمید / قربانزادهآنچه روح و روان را ملول و افسرده کند؛ دردناک؛ ناتوانکننده: ◻︎ کند خواجه بر بستر جانگداز / یکی دست کوتاه و دیگر دراز (سعدی۱: ۶۵).