26 فرهنگ

جابلقا

/jābo(a)qā/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. شهری خیالی در مشرق: ◻︎ ای پسر بنگر به چشم دل در این زرین‌سپر / کاو ز جابلقا سحرگه قصد جابلسا کند (ناصرخسرو: ۳۸۹).
۲. [مجاز] مشرق.