ثلم
/salm/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. (ادبی) در عروض، حذف «فا»ی «فعولن» بهصورتی که «عولن» بماند و بهجای آن «فعلن» بگذارند و آن را اثلم گویند.
۲. [قدیمی] شکستن.
۳. [قدیمی] رخنه کردن.
۴.[قدیمی] رخنه ایجاد کردن در چیزی.
۲. [قدیمی] شکستن.
۳. [قدیمی] رخنه کردن.
۴.[قدیمی] رخنه ایجاد کردن در چیزی.