تندیس
/tandis/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. مجسمه.
۲. پیکر؛ کالبد.
۳. تمثال؛ تصویر: ◻︎ نگارند تندیس او گر به کوه / ز سنگ وقارش شود کُه ستوه (دقیقی: ۱۱۴).
۲. پیکر؛ کالبد.
۳. تمثال؛ تصویر: ◻︎ نگارند تندیس او گر به کوه / ز سنگ وقارش شود کُه ستوه (دقیقی: ۱۱۴).