تناسخ
/tanāsox/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. خارج شدن روح از یک کالبد و داخل شدن آن به کالبد دیگر؛ انتقال نفس ناطقه از بدنی به بدن دیگر.
۲. [قدیمی] یکدیگر را نسخ کردن؛ باطل کردن؛ زایل کردن.
〈 تناسخ ازمنه: [قدیمی] پیدرپی گذشتن و سپری شدن ازمنه و قرون که انگار هرکدام آنها حکم ماقبل را نسخ میکند.
〈 تناسخ در میراث: (فقه) مردن ورثه یکی بعد از دیگری پیش از تقسیم کردن میراث.
۲. [قدیمی] یکدیگر را نسخ کردن؛ باطل کردن؛ زایل کردن.
〈 تناسخ ازمنه: [قدیمی] پیدرپی گذشتن و سپری شدن ازمنه و قرون که انگار هرکدام آنها حکم ماقبل را نسخ میکند.
〈 تناسخ در میراث: (فقه) مردن ورثه یکی بعد از دیگری پیش از تقسیم کردن میراث.