26 فرهنگ

تمجمج

/tamajmoj/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. کلمات را جویده و نامفهوم ادا کردن؛ سخن ناپیدا گفتن.
۲. [قدیمی] جنبیدن.
۳. [قدیمی] لرزیدن.