26 فرهنگ

تشخیص

/tašxis/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. تمیز دادن و جدا کردن چیزی از چیز دیگر؛ معین کردن اینکه چه‌چیز از چه ‌نوع است؛ شناسایی: تشخیص بیماری او از عهدۀ پزشکان خارج بود.
۲. (ادبی) نسبت دادن ویژگی‌های انسانی به موجودات غیر ذی‌روح یا امور انتزاعی؛ جاندارانگاری.