ترشیح
/tarših/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. اندکاندک شیر دادن مادر به بچه تا قدرت مکیدن پیدا کند.
۲. لیسیدن چرک و ریم نوزاد آهو بهوسیلۀ مادهآهو.
۳. پروردن و ادب کردن و آماده کردن.
۴. خود را داوطلب کاری یا مقامی کردن.
۲. لیسیدن چرک و ریم نوزاد آهو بهوسیلۀ مادهآهو.
۳. پروردن و ادب کردن و آماده کردن.
۴. خود را داوطلب کاری یا مقامی کردن.