بیواره/bivāre/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. غریب: ◻︎ بدو گفت کز خانه آوارهام / ز ایران یکی مرد بیوارهام (اسدی: ۲۱۰).۲. بیکس؛ تنها.۳. بیچاره؛ درمانده.۴. بیگانه؛ ناشناس.