به
/be/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. برای بیان پیوستن، رسیدن، یا مماس شدن به کار میرود: به پرواز نرسیدم.
۲. برای خطاب به کار میرود: به پدرم میگویم.
۳. بهسوی: به خارج رفت.
۴. بهبهایِ: به دو ریال هم نمیارزد.
۵. سوگند به: به خدا، به پیغمبر.
۶. نسبت به: به ازدواج تمایلی ندارد.
۷. بر رویِ: به زمین افتاد.
۸. برای: به تماشا رفته بودیم.
۹. همراه با: به نام خدا.
۱۰. برای بیان شروع یک عمل ادامهدار به کار میرود: به راه افتاد، به حرف آمد.
۱۱. بین دو واژۀ واحد برای بیان تدریج به کار میرود: قدمبهقدم، قطرهبهقطره، کوچهبهکوچه، سطربهسطر.
۱۲. برای بیان موافقت و سازش به کار میرود: علف باید به دهن بزی شیرین بیاید.
۱۳. در میان دو اسم برای ساختن صفت به کار میرود: دستبهجیب، گوشبهزنگ.
۱۴. برای بیان مقایسه به کار میرود: سه به دو.
۱۵. قبل از حاصل مصدر و اسم مصدر برای ساخت قید به کار میرود: بهزیبایی، بهناچار.
۱۶. براساسِ: به قول شما.
۱۷. دارای: به رنگ زرد.
۱۸. [قدیمی] در: به کرمان درگذشت.
۱۹. [قدیمی] هنگامِ: ◻︎ دهقان به سحرگاهان کز خانه بیاید / نه هیچ بیارامد و نه هیچ بپاید (منوچهری: ۱۵۴).
۲۰. [قدیمی] بهعنوانِ: ◻︎ هیچکس را تو استوار مدار / کار خود کن، کسی به یار مدار (سنائی۱: ۵۴۴).
۲. برای خطاب به کار میرود: به پدرم میگویم.
۳. بهسوی: به خارج رفت.
۴. بهبهایِ: به دو ریال هم نمیارزد.
۵. سوگند به: به خدا، به پیغمبر.
۶. نسبت به: به ازدواج تمایلی ندارد.
۷. بر رویِ: به زمین افتاد.
۸. برای: به تماشا رفته بودیم.
۹. همراه با: به نام خدا.
۱۰. برای بیان شروع یک عمل ادامهدار به کار میرود: به راه افتاد، به حرف آمد.
۱۱. بین دو واژۀ واحد برای بیان تدریج به کار میرود: قدمبهقدم، قطرهبهقطره، کوچهبهکوچه، سطربهسطر.
۱۲. برای بیان موافقت و سازش به کار میرود: علف باید به دهن بزی شیرین بیاید.
۱۳. در میان دو اسم برای ساختن صفت به کار میرود: دستبهجیب، گوشبهزنگ.
۱۴. برای بیان مقایسه به کار میرود: سه به دو.
۱۵. قبل از حاصل مصدر و اسم مصدر برای ساخت قید به کار میرود: بهزیبایی، بهناچار.
۱۶. براساسِ: به قول شما.
۱۷. دارای: به رنگ زرد.
۱۸. [قدیمی] در: به کرمان درگذشت.
۱۹. [قدیمی] هنگامِ: ◻︎ دهقان به سحرگاهان کز خانه بیاید / نه هیچ بیارامد و نه هیچ بپاید (منوچهری: ۱۵۴).
۲۰. [قدیمی] بهعنوانِ: ◻︎ هیچکس را تو استوار مدار / کار خود کن، کسی به یار مدار (سنائی۱: ۵۴۴).