26 فرهنگ

بندنده

/bandande/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

کسی که چیزی را می‌بندد: ◻︎ گفت که دیوانه نه‌ای، لایق این خانه نه‌ای / رفتم و دیوانه شدم سلسله‌بندنده شدم (مولوی۲: ۵۴۰).