بغ/boq/فرهنگ فارسی عمید / قربانزادهحالت گرفتگی چهره بر اثر نارضایتی.〈 بغ کردن: (مصدر لازم) [عامیانه]۱. بغض کردن.۲. اخم کردن؛ رو ترش کردن.