26 فرهنگ

بشول

/ba(e,o)šul/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. = بشولیدن
۲. بشولنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): ◻︎ کاربشولی که خِرَد کیش شد / از سر تدبیر و خِرَد بیش شد (ابوشکور: شاعران بی‌دیوان: ۸۵).