26 فرهنگ

ترجمه مقاله

برآورده

/bar[']āvarde/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. بالابرده‌شده.
۲. روا‌شده.
۳. پرورده.
۴. (اسم) بنای مرتفع: ◻︎ به درگاه شاه آفریدون رسید / برآورده‌ای دید سرناپدید (فردوسی: ۱/۱۱۱).
۵. [قدیمی] آن‌که زیردست پادشاهی یا بزرگی پرورش یافته و به مرتبۀ بلند رسیده.