بادافراه/bād[']afrāh/فرهنگ فارسی عمید / قربانزادهبازخواست؛ کیفر؛ مکافات؛ مجازات؛ سزای بدی: ◻︎ به بادافرهِ بیگناهان مکوش / به گفتار بدگوی مسپار گوش (فردوسی: ۷/۴۰۶)، شتاب گیرد و گرمی به وقت پاداشن / صبور گردد و آهسته وقت بادافراه (فرخی: ۳۵۶).