انگاره
/'e(a)ngāre/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. پندار؛ تصور.
۲. فکروخیال.
۳. (اسم) ظرف دستهدار فلزی که استکان، لیوان و امثال آنها را در آن قرار میدهند.
۴. (اسم) [قدیمی] سرگذشت.
۵. (اسم) طرحی که برای نقاشی تهیه شود.
۶. (اسم) اندازه؛ مقیاس.
۷. (اسم) [قدیمی] حساب.
۸. (اسم) [قدیمی] دفتر حساب.
۹. (اسم) [قدیمی] نامۀ اعمال: ◻︎ زآن پیش که پیش آیدت آن روز پر از هول / بنشین و تن اندر ده و انگاره به پیش آر (لبیبی: شاعران بیدیوان: ۴۸۱).
۱۰. (اسم) [قدیمی] افسانه.
۲. فکروخیال.
۳. (اسم) ظرف دستهدار فلزی که استکان، لیوان و امثال آنها را در آن قرار میدهند.
۴. (اسم) [قدیمی] سرگذشت.
۵. (اسم) طرحی که برای نقاشی تهیه شود.
۶. (اسم) اندازه؛ مقیاس.
۷. (اسم) [قدیمی] حساب.
۸. (اسم) [قدیمی] دفتر حساب.
۹. (اسم) [قدیمی] نامۀ اعمال: ◻︎ زآن پیش که پیش آیدت آن روز پر از هول / بنشین و تن اندر ده و انگاره به پیش آر (لبیبی: شاعران بیدیوان: ۴۸۱).
۱۰. (اسم) [قدیمی] افسانه.