انبسته/'ambaste/فرهنگ فارسی عمید / قربانزادهغلیظ و بستهشده؛ بههمبسته؛ چیزی که بسته و سفت شده باشد، از ماست، شیر، خون، و امثال آنها: ◻︎ خون انبسته همیریزم بر زرین رخ / زآنکه خونابه نماندستم در چشم نبیز (شاکر بخاری: شاعران بیدیوان: ۴۷).