26 فرهنگ

ترجمه مقاله

افشار

/'afšār/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. = افشردن
۲. افشارده؛ افشرده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): دست‌افشار، مشت‌افشار.
۳. افشارنده؛ افشرنده.
۴. کمک؛ معاون؛ رفیق (در ترکیب با کلمۀ دیگر): دزدافشار.