26 فرهنگ

استخوان رند

/'osto(e)xānrand/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. = استخوان‌خوار: ◻︎ فغان از حرص مشتی استخوان‌رَند / همه سگ‌سیرتان زشت‌پیوند (عطار۱: ۲۱۰).
۲. [مجاز] = هما