26 فرهنگ

آمیز

/'āmiz/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. = آمیختن
۲. آمیخته با (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خشم‌آمیز، عبیرآمیز، مردم‌آمیز، مشک‌آمیز، ◻︎ دلم رمیدۀ لولی‌وشی‌ست شورانگیز / دروغ وعده و قتال وضع و رنگ‌آمیز (حافظ: ۵۳۶).
۳. (اسم مصدر) [قدیمی] نزدیکی کردن؛ مقاربت؛ جماع.
۴. [قدیمی] همنشینی؛ دوستی؛ مراوده.