آمیز
/'āmiz/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. = آمیختن
۲. آمیخته با (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خشمآمیز، عبیرآمیز، مردمآمیز، مشکآمیز، ◻︎ دلم رمیدۀ لولیوشیست شورانگیز / دروغ وعده و قتال وضع و رنگآمیز (حافظ: ۵۳۶).
۳. (اسم مصدر) [قدیمی] نزدیکی کردن؛ مقاربت؛ جماع.
۴. [قدیمی] همنشینی؛ دوستی؛ مراوده.
۲. آمیخته با (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خشمآمیز، عبیرآمیز، مردمآمیز، مشکآمیز، ◻︎ دلم رمیدۀ لولیوشیست شورانگیز / دروغ وعده و قتال وضع و رنگآمیز (حافظ: ۵۳۶).
۳. (اسم مصدر) [قدیمی] نزدیکی کردن؛ مقاربت؛ جماع.
۴. [قدیمی] همنشینی؛ دوستی؛ مراوده.