26 فرهنگ

ترجمه مقاله

آلیزنده

/'ālizande/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. جست‌وخیزکننده: ◻︎ چو آلیزنده شد در مرغزاری / نباشد بر دلش از باز باری (ابوشکور: شاعران بی‌دیوان: ۹۰).
۲. اسب یا استر که جست‌وخیز کند و آلیز بزند.