26 فرهنگ

آش ولاش

/'āšolāš/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. [عامیانه] متلاشی؛ ازهم‌پاشیده.
۲. [عامیانه] مرداری که از هم پاشیده و متلاشی شده.
۳. زخم و جراحت که پر از چرک شده باشد.
۴. مضطرب؛ بسیارناراحت.