26 فرهنگ

آسیمه

/'āsime/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

آشفته؛ شوریده‌حال؛ پریشان‌خاطر؛ سرگشته؛ مضطرب؛ مشوش:◻︎ نه آسیمه گشت و نه پرسید راز / نیایش‌کنان رفت و بردش نماز (فردوسی: ۱/۷۸)، ◻︎ یکی بانگ برزد بر او مادرش / که آسیمه‌ برگشت جنگی سرش (فردوسی: ۶/۶۶).