26 فرهنگ

گیر

/gir/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. = گرفتن
۲. گیرنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آبگیر، آفتاب‌گیر، گریبان‌گیر.
⟨ گیرودار: [مجاز]
۱. آشوب؛ هنگامه.
۲. مشغله؛ گرفتاری.