26 فرهنگ

پرس پرسان

/porsporsān/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

= پرسان ⟨ پرسان‌پرسان: ◻︎ پرس‌پرسان می‌کشیدش تا به صدر / گفت گنجی یافتم آخر به صبر (مولوی: ۳۸).