پرستار
/parastār/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. کسی که از پیران یا کودکان مراقبت میکند.
۲. کسی که در بیمارستان از بیماری مواظبت میکند.
۳. خدمتکار.
۴. [قدیمی] غلام.
۵. [قدیمی] کنیز.
۶. (صفت) [قدیمی] مطیع؛ فرمانبردار: ◻︎ پرستار امرش همه چیز و کس / بنی آدم و مرغ و مور و مگس (سعدی۱: ۳۴).
۲. کسی که در بیمارستان از بیماری مواظبت میکند.
۳. خدمتکار.
۴. [قدیمی] غلام.
۵. [قدیمی] کنیز.
۶. (صفت) [قدیمی] مطیع؛ فرمانبردار: ◻︎ پرستار امرش همه چیز و کس / بنی آدم و مرغ و مور و مگس (سعدی۱: ۳۴).