پخش
/paxš/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. تقسیم؛ توزیع.
۲. (صفت) پهن.
۳. (صفت) چیزی که در زیر پا یا در اثر ضربه و فشار کوبیده و پهن شده باشد.
۴. (صفت) پاشیده؛ پراکنده.
〈 پخش شدن: (مصدر لازم)
۱. پهن شدن.
۲. پراکنده شدن.
〈 پخش کردن: (مصدر متعدی)
۱. پهن کردن.
۲. پراکنده کردن.
۳. توزیع کردن.
〈 پخشوپلا: (صفت) [عامیانه]
۱. پراکنده.
۲. ریخته و پاشیده.
۲. (صفت) پهن.
۳. (صفت) چیزی که در زیر پا یا در اثر ضربه و فشار کوبیده و پهن شده باشد.
۴. (صفت) پاشیده؛ پراکنده.
〈 پخش شدن: (مصدر لازم)
۱. پهن شدن.
۲. پراکنده شدن.
〈 پخش کردن: (مصدر متعدی)
۱. پهن کردن.
۲. پراکنده کردن.
۳. توزیع کردن.
〈 پخشوپلا: (صفت) [عامیانه]
۱. پراکنده.
۲. ریخته و پاشیده.