26 فرهنگ

ترجمه مقاله

محسوس

/mahsus/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. چیزی که وجود و اثر آن احساس شود؛ حس‌شده.
۲. [مجاز] نمایان؛ معلوم؛ آشکار.