قید
/qeyd/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. [مجاز] زندان؛ بند.
۲. (اسم مصدر) [مجاز] یادداشت؛ ذِکر.
۳. (ادبی) در دستور زبان، کلمهای که مفهوم فعل، صفت، یا کلمۀ دیگر را به زمان، مکان، یا چگونگی و حالتی مقید میسازد.
۴. (ادبی) در قافیه، حرف ساکنی که قبل از حرف رَوی واقع میشود، مانندِ «ر» در کلمۀ «مرد»، درصورتیکه قافیه واقع شده باشد.
۵. [قدیمی] ریسمان یا چیز دیگر که به پای انسان یا چهارپایان میبستند.
۶. [قدیمی] افسار.
〈 در قید حیات بودن: [مجاز] زنده بودن.
〈 قید اندازه: (ادبی)=〈 قید مقدار
〈 قید تٲکید: (ادبی) در دستور زبان، قیدی که نشاندهندۀ تٲکید است، مانندِ بیگفتگو، ناچار، بیگمان، بیچندوچون، البته، لابد.
〈 قید ترتیب: (ادبی) در دستور زبان، قیدی که نشاندهندۀ چگونگی قرارگرفتن است، مانندِ یکانیکان، دستهدسته، پیاپی، دمادم.
〈 قید حالت: (ادبی) در دستور زبان، قیدی که نشاندهندۀ حالت فعل است، مانندِ چنین، گریان، شتابان، عاقلانه.
〈 قید زمان: (ادبی) در دستور زبان، قیدی که نشاندهندۀ زمان است، مانندِ ناگهان، پیوسته، همواره، دیر، زود، بامداد.
〈 قید شکوظن: (ادبی) در دستور زبان، قیدی که نشاندهندۀ گمان و تردید است، مانندِ گویی، پنداری، مگر، شاید.
〈 قید مقدار: (ادبی) در دستور زبان، قیدی که نشاندهندۀ زمان است مقدار یا اندازه است، مانندِ بسیار، اندک، بیش، کم، بسا، بسی.
〈 قید مکان: (ادبی) در دستور زبان، قیدی که نشاندهندۀ مکان است، مانندِ بالا، پایین، پیش، پس، آنجا، اینجا، همهجا.
〈 قید نفی: (ادبی) در دستور زبان، قیدی که نشاندهندۀ نفی یا رد است، مانندِ نه، هرگز، بههیچرو.
۲. (اسم مصدر) [مجاز] یادداشت؛ ذِکر.
۳. (ادبی) در دستور زبان، کلمهای که مفهوم فعل، صفت، یا کلمۀ دیگر را به زمان، مکان، یا چگونگی و حالتی مقید میسازد.
۴. (ادبی) در قافیه، حرف ساکنی که قبل از حرف رَوی واقع میشود، مانندِ «ر» در کلمۀ «مرد»، درصورتیکه قافیه واقع شده باشد.
۵. [قدیمی] ریسمان یا چیز دیگر که به پای انسان یا چهارپایان میبستند.
۶. [قدیمی] افسار.
〈 در قید حیات بودن: [مجاز] زنده بودن.
〈 قید اندازه: (ادبی)=〈 قید مقدار
〈 قید تٲکید: (ادبی) در دستور زبان، قیدی که نشاندهندۀ تٲکید است، مانندِ بیگفتگو، ناچار، بیگمان، بیچندوچون، البته، لابد.
〈 قید ترتیب: (ادبی) در دستور زبان، قیدی که نشاندهندۀ چگونگی قرارگرفتن است، مانندِ یکانیکان، دستهدسته، پیاپی، دمادم.
〈 قید حالت: (ادبی) در دستور زبان، قیدی که نشاندهندۀ حالت فعل است، مانندِ چنین، گریان، شتابان، عاقلانه.
〈 قید زمان: (ادبی) در دستور زبان، قیدی که نشاندهندۀ زمان است، مانندِ ناگهان، پیوسته، همواره، دیر، زود، بامداد.
〈 قید شکوظن: (ادبی) در دستور زبان، قیدی که نشاندهندۀ گمان و تردید است، مانندِ گویی، پنداری، مگر، شاید.
〈 قید مقدار: (ادبی) در دستور زبان، قیدی که نشاندهندۀ زمان است مقدار یا اندازه است، مانندِ بسیار، اندک، بیش، کم، بسا، بسی.
〈 قید مکان: (ادبی) در دستور زبان، قیدی که نشاندهندۀ مکان است، مانندِ بالا، پایین، پیش، پس، آنجا، اینجا، همهجا.
〈 قید نفی: (ادبی) در دستور زبان، قیدی که نشاندهندۀ نفی یا رد است، مانندِ نه، هرگز، بههیچرو.