26 فرهنگ

شرنگ

/šarang/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. سَم؛ زهر: ◻︎ تیر ستم فلک خدنگ است / شهد شرۀ جهان شرنگ است (انوری: ۲۱).
۲. هرچیز تلخ.
۳. (زیست‌شناسی) = حنظل